تعریف رضایت شغلی
رضایت شغلی
تعاریف و مفاهیم رضایت شغلی
محققان مختلف(به عنوان مثال: جنیفر[1] وهمکاران، 2006؛ کان[2]، 1998؛ نیواستروم[3]و دیویس[4]، 1989)برای توصیف رضایت شغلی، تعاریف و نظریههای متفاوتی ارائه نمودهاند. نیواستروم و دیویس(1989)معتقدند رضایت شغلی مجموعهای از احساسهای سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن احساسها به کار خود مینگرند. میان این احساسها و دو عنصر دیگر از نگرشهای کارکنان، یعنی اندیشههای ذهنی و نیتهای رفتاری، تفاوتی مهم و آشکار وجود دارد.این سه عنصر در مجموع به مدیران سازمانها کمک میکنند تا واکنشهای کارکنان را نسبت به شغلشان درک کنند و اثر آن را بر رفتار بعدیشان پیشبینی نمایند. وقتی که کارکنان به سازمان میپیوندند مجموعهای از خواستها، نیازها، آرزوها و تجربههای گذشته را که بر روی هم انتظارهای شغلی را میسازند با خود به همراه دارند. رضایت شغلی نشانی از ارتباط توقعات نوخواستهی انسان با پاداشهایی است که کار فراهم میآورد.
لوک[5](1975)رضایت شغلی را احساسی تعریف میکند که از ارزیابی شغل به عنوان عامل تسهیلکننده نیل به ارزشهای شغلی حاصل میشود. وی رضایت شغلی را در برگیرنده چهار عامل توصیف میکند. این عوامل عبارتند از:
1- پاداش، به معنی حقوق و شرایط ارتقاء.
2- زمینه شغلی، به معنی شرایط و مزایای شغلی.
3- عوامل و روابط انسانی با همکاران و سرپرستان.
4- ویژگیهای شغلی.
فراهم آمدن ارزشهای شغلی با ارضای نیازهای اساسی فرد هماهنگ است و به تحقق آن کمک میکند. این نیازها (جسمی و روحی)از دو نوع مختلف، ولی وابسته به هم هستند. کان(1998)؛ آپلتون[6] و همکاران(1998)؛ فورد[7](2002)رضایت شغلی را چنین تعریف کردهاند: رضایت شغلی به مجموع تمایلات مثبت یا احساسات مثبتی که افراد نسبت به شغل خود دارند، اطلاق میشود.زمانی که میگوییم یک فرد رضایت شغلی بالایی دارد، در حقیقت منظورمان این است که وی به طور کلی به میزان زیادی شغل خود را دوست داشته و از طریق آن توانسته است نیازهای خود را ارضا نماید و در نتیجه احساسات مثبتی نسبت به آن دارد. رضایت شغلی در کارکنان موجب پایدار ماندن سایر متغیرهای مؤثر در رفتارهای سازمانی میگردد.
از نظر شلی[8] و ناسر[9] (2003)رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان از چگونگی برآورده شدن انتظارات با اهمیت آنان توسط شغلشان میباشد.آنها سه جنبه مهم برای رضایت شغلی در نظر گرفتهاند:
اول: رضایت شغلی یک پاسخ احساسی به شرایط کار است، البته نمیتوان این پاسخ را مشاهده کرد ولی میتوان آن را استنباط کرد.
دوم: رضایت شغلی را میتوان از طریق چگونگی دستیابی به اهداف یا برآورده شدن انتظارات تعیین کرد.
سوم: رضایت شغلی مجموعهای از نگرشهای مرتبط به هم میباشد.
کینزبرگ[10] و همکاران (نقل از شفیعآبادی، 1377)نیز رضایت شغلی را از دیدگاههای گوناگون مورد توجه قرار دادهاند و به دو نوع رضایت شغلی اشاره میکنند:
1- رضایت درونی، که خود از دو منبع حاصل میگردد: اول احساس لذتی که انسان صرفاَ از اشتغال به کار و فعالیت عایدش میشود. دوم لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.
2- رضایت بیرونی، که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. بهعنوان مثال، میتوان از شرایط محیط کار، میزان دستمزد، پاداش، نوع کار و روابط موجود بین کارگر و کارفرما نام برد. عوامل درونی که خصوصیات و حالات فردی را شامل میگردند، در مقایسه با عوامل بیرونی که شرایط کار و اشتغال را دربر میگیرند، از ثبات بیشتری برخوردارند. لذا رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است و رضایت کلی نتیجه تعامل بین رضایت درونی و بیرونی است.
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 26 آبان 1396 (20:31)
- گزارش تخلف مطلب