قرص سردرد…
- ادامه مطلب
تاریخ: سه شنبه , 10 اردیبهشت 1398 (23:43)
- گزارش تخلف مطلب
تاریخ: سه شنبه , 10 اردیبهشت 1398 (23:43)
یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقهها، جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقهمند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته عجیب و جالبی روبرو شدند. طنز و داستان مدیریتی |
تاریخ: جمعه , 26 آبان 1396 (20:31)
تاریخ: جمعه , 26 آبان 1396 (20:31)
رضایت شغلی
تعاریف و مفاهیم رضایت شغلی
محققان مختلف(به عنوان مثال: جنیفر[1] وهمکاران، 2006؛ کان[2]، 1998؛ نیواستروم[3]و دیویس[4]، 1989)برای توصیف رضایت شغلی، تعاریف و نظریههای متفاوتی ارائه نمودهاند. نیواستروم و دیویس(1989)معتقدند رضایت شغلی مجموعهای از احساسهای سازگار و ناسازگار است که کارکنان با آن احساسها به کار خود مینگرند. میان این احساسها و دو عنصر دیگر از نگرشهای کارکنان، یعنی اندیشههای ذهنی و نیتهای رفتاری، تفاوتی مهم و آشکار وجود دارد.این سه عنصر در مجموع به مدیران سازمانها کمک میکنند تا واکنشهای کارکنان را نسبت به شغلشان درک کنند و اثر آن را بر رفتار بعدیشان پیشبینی نمایند. وقتی که کارکنان به سازمان میپیوندند مجموعهای از خواستها، نیازها، آرزوها و تجربههای گذشته را که بر روی هم انتظارهای شغلی را میسازند با خود به همراه دارند. رضایت شغلی نشانی از ارتباط توقعات نوخواستهی انسان با پاداشهایی است که کار فراهم میآورد.
لوک[5](1975)رضایت شغلی را احساسی تعریف میکند که از ارزیابی شغل به عنوان عامل تسهیلکننده نیل به ارزشهای شغلی حاصل میشود. وی رضایت شغلی را در برگیرنده چهار عامل توصیف میکند. این عوامل عبارتند از:
1- پاداش، به معنی حقوق و شرایط ارتقاء.
2- زمینه شغلی، به معنی شرایط و مزایای شغلی.
3- عوامل و روابط انسانی با همکاران و سرپرستان.
4- ویژگیهای شغلی.
فراهم آمدن ارزشهای شغلی با ارضای نیازهای اساسی فرد هماهنگ است و به تحقق آن کمک میکند. این نیازها (جسمی و روحی)از دو نوع مختلف، ولی وابسته به هم هستند. کان(1998)؛ آپلتون[6] و همکاران(1998)؛ فورد[7](2002)رضایت شغلی را چنین تعریف کردهاند: رضایت شغلی به مجموع تمایلات مثبت یا احساسات مثبتی که افراد نسبت به شغل خود دارند، اطلاق میشود.زمانی که میگوییم یک فرد رضایت شغلی بالایی دارد، در حقیقت منظورمان این است که وی به طور کلی به میزان زیادی شغل خود را دوست داشته و از طریق آن توانسته است نیازهای خود را ارضا نماید و در نتیجه احساسات مثبتی نسبت به آن دارد. رضایت شغلی در کارکنان موجب پایدار ماندن سایر متغیرهای مؤثر در رفتارهای سازمانی میگردد.
از نظر شلی[8] و ناسر[9] (2003)رضایت شغلی نتیجه ادراک کارکنان از چگونگی برآورده شدن انتظارات با اهمیت آنان توسط شغلشان میباشد.آنها سه جنبه مهم برای رضایت شغلی در نظر گرفتهاند:
اول: رضایت شغلی یک پاسخ احساسی به شرایط کار است، البته نمیتوان این پاسخ را مشاهده کرد ولی میتوان آن را استنباط کرد.
دوم: رضایت شغلی را میتوان از طریق چگونگی دستیابی به اهداف یا برآورده شدن انتظارات تعیین کرد.
سوم: رضایت شغلی مجموعهای از نگرشهای مرتبط به هم میباشد.
کینزبرگ[10] و همکاران (نقل از شفیعآبادی، 1377)نیز رضایت شغلی را از دیدگاههای گوناگون مورد توجه قرار دادهاند و به دو نوع رضایت شغلی اشاره میکنند:
1- رضایت درونی، که خود از دو منبع حاصل میگردد: اول احساس لذتی که انسان صرفاَ از اشتغال به کار و فعالیت عایدش میشود. دوم لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.
2- رضایت بیرونی، که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. بهعنوان مثال، میتوان از شرایط محیط کار، میزان دستمزد، پاداش، نوع کار و روابط موجود بین کارگر و کارفرما نام برد. عوامل درونی که خصوصیات و حالات فردی را شامل میگردند، در مقایسه با عوامل بیرونی که شرایط کار و اشتغال را دربر میگیرند، از ثبات بیشتری برخوردارند. لذا رضایت درونی پایدارتر از رضایت بیرونی است و رضایت کلی نتیجه تعامل بین رضایت درونی و بیرونی است.
تاریخ: جمعه , 26 آبان 1396 (20:31)
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:54)
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود. همه با هم بودند.
و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.
از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.
و خلاصه کلام اینکه: آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.
و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
هنر "بودن یکی و نبودن دیگری"!
و این بار همسرش گفت:"مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!"
"گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیب هایی که تصور می کنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد!"
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:53)
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:51)
چه کشکی چه پشمی
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.
در حال مستاصل شد.
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی.
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم.
قدری پایین تر آمد.
وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت:
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟
آنها را خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی کمی پایین تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُر خورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی کردیم
غلط زیادی که جریمه ندارد.
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:50)
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:49)
الگوواره (از یونانی: پارادیگما παράδειγμα paradeigma)، به انگلیسی پارادایم(paradigm)، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعهای از الگوها و نظریهها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل دادهاند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگووارهای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف میکند. پارادایم از جدیدترین مفاهیمی است که وارد حوزه علوم و جامعهشناسی شده است. این مفهوم با نام فیلسوف و مورخ علم، تامس کهن، مقارن است و اولین بار توسط وی در کتاب معروف او، ساختار انقلابهای علمی (The structure of scientific Revolutions)، به کار گرفته شده است.[1]
الگووارههایی که از زمانهای قدیم موجود بودهاند از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوبهایی «بدیهی» در میآیند.
واژه پارادایم (Paradigm)نخست در سده پانزدهم و به معنی «الگو و مدل» مورد استفاده قرار گرفت. از سال 1960 کلمه پارادایم به الگوی تفکر در هر رشته علمی یا دیگر متون شناختشناختی گفته میشود.
لغتنامه مریام-وبستر این واژه را چنین تعریف میکند: «یک چارچوب فلسفی و نظری از یک رشته یا مکتب علمی در کنار نظریهها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده که قاعدهمند شدهاند». به طور کلی چارچوب نظری و فلسفی از هر نوع.
بر اساس ایده توماس کوهن، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک جامعه علمی با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند. مجموعهای از مفروضات، مفاهیم، ارزشها و تجربیات که روشی را برای مشاهده واقعیت جامعهای که در آن سهیم هستند (به ویژه در رشتههای روشنفکرانه)ارائه میکند. بر اساس ایده کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همه پذیرفتههای کارگزاران یک رشته علمی را دربر میگیرد و چارچوبی را فراهم میسازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند. کوهن معتقد است پارادایم یک علم تا مدتهای مدید تغییر نمیکند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش میآید که پارادایم را درهم میشکند و دگرگونی علمی به وجود میآید که پس از مدتی پارادایم جدیدی به وجود میآورد و دورهای جدید از علم آغاز میشود و در جهانبینی علمی دگرگونی به وجود میآید.
کوهن تئوری جاری را پارادایم نمینامد، بلکه جهانبینی موجود را که آن نظریه در قالب آن شکل گرفته و همه کاربردهایی که از آن حاصل شدهاست را پارادایم مینامد.
تاریخ: سه شنبه , 03 اسفند 1395 (21:45)