امروز جمعه 02 آذر 1403 http://zfarahani63.cloob24.com
0

چگونه یک مدیر موفق باشیم

نکته مهم برای یک مدیر موفق

همانطور که می دانید در هر سازمانی، یک هرم سازمانی وجود دارد که کل فعالیت های سازمانی را مدیریت می کند. صرفنظر از اینکه شما کجای هرم هستید، در سمت مدیر ارشد، مدیر میانی یا در سطح سرپرست، شما مسلماً مسئول هدایت و مدیریت یکسری نیروهای تحت سرپرستی خود هستید تا از طریق هدایت و مدیریت آنان به اهداف سازمانی نایل آیید.

داشتن یک مدیر خوب می تواند محل کار را به یک دانشگاه به معنای واقعی تبدیل کند که می تواند تجارب با ارزشی فرا بگیرید و اگر مدیرتان خوب نباشد می تواند محل کارتان را به یک جهنم تبدیل کند که در این صورت مجبور خواهید شد اوقات با ارزشتان را در آنجا هدر دهید.

یک مدیر خوب می تواند به نیروهایش انگیزه دهد، از اشتباهات گذشته درس گرفته و با ایجاد یک محیط پویا و تقویت روحیه تیمی در مسیر نایل شدن به اهداف کارکنان و سازمان موفق باشد.

در ذیل به 10 نکته ای که می تواند شما را به یک مدیر موفق تبدیل کند، اشاره می کنیم:

کارکنانتان را خوب بشناسید

اگر قصد دارید به یک مدیر موفق تبدیل شوید، باید کارکنان خود را به خوبی بشناسید و صحبت کردن یکی از بهترین روش های شناخت آنان است. شما می توانید با آنها ناهار خورده و درباره موضوعات مورد علاقه شان صحبت کنید. هر چه بیشتر و بهتر کارکنان خود را بشناسید، بهتر می توانید تیم خود را هدایت کنید.

مهارت های ارتباطی خود را بهبود دهید

جهت هدایت و مدیریت سازمان خود نیازمند ارتباط با کارکنان خود هستید. برای این منظور به مهارت های ارتباطی بالایی نیاز دارید که بتوانید افکار و ایده های خود را با بهترین روش ممکن ارتباطی به آنها انتقال دهید.

اگر شما فردی با هوش هستید ولی ازمهارت ارتباط خوبی برخوردار نیستید، نمی توانید یک مدیر خوبی باشید. با مدیران با هوش زیادی کار کرده ام که بزرگترین مشکل آنها عدم موفقیت در ارتباط با زیر دستانشان بوده است.

همیشه در اتاقتان به روی زیر دستانتان باز باشد

همیشه در جلساتی که برگزار می کنید به زیر دستانتان صراحتاً اعلام کنید که همیشه در دسترس هستید و آنان می توانند هر سوال و نگرانی که دارند با شما در میان بگذارند. مثل مدیرانی نباشید که فکر می کنند در صورت باز بودن در اتاقتان، زیر دستانتان مزاحمتان خواهند شد و وقت شما را خواهند گرفت. باز بودن در اتاق را یک فرصتی ببینید که می توانید به کارکنانتان انتقال دهید که چقدر تمایل دارید مکان کاریشان را تبدیل به یک محل خیلی خوبی برای فعالیت کنید.

هرگز نگرانی ها و دل مشغولی هایشان را موضوع بی ارزش قلمداد نکنید و مطمئن باشید که خیلی خوب به حرف هایشان گوش داده اید. گوش دادن باید با تمامی وجود باشد.

فعالانه مدیریت کنید

مدیریت فعالانه عبارت است: دانستن اینکه زیر دستانتان چه کا ر می کنند و بدون اینکه مزاحمتی در کارشان ایجاد کنید از طریق تقویت روش انجام کارشان، مدیریت کنید. شما باید اعتماد داشته باشید که آنان به اندازه کافی توانایی انجام کار را دارند و به جای مدیریت کارشان، خودشان را مدیریت کنید. مدیریت زیر دستانتان خیلی سخت می شود اگر شما از حساسیت کنترلی بالایی برخوردار باشید.

از اشتباه کردن کارکنانتان نهراسید و بگذارید اشتباه کنند

به عنوان مدیر، شما مسئول کارهای زیر دستان خود هستید و همین طور مسئول اشتباهات آنها. از این رو ممکن است شما پیش قدم شوید و یکسری دستورالعمل های دقیق، شفاف و انعطاف ناپذیر تهیه کنید که از اشتباه کردن پیشگیری کنید.

مواظب باشید که کارکنانتان از اشتباه کردن نترسانید. در این صورت ممکن است آنها برای هر کار جزئی نزد شما آیند و کارشان را با شما چک کنند. در این صورت آنها اشتیاقی به تصمیم گیری نخواهند داشت چون ممکن است اشتباه کنند که منجر به این خواهد شد که کارمندان شما متکی به شما باشند.

کمتر بهره ور بوده و بیشتر وقت شما را بگیرند. آنان نیاز به فکر کردن دارند و برای این کار نیاز به یاد گرفتن دارند و برای یاد گرفتن گاهی اوقات اشتباه کردن لازم است. به آنها اعتماد کنید و حاشیه خطایی برایشان در نظر بگیرید.

تفویض اختیار کنید و ابزار های لازم برای انجام وظایفشان را در اختیارشان قرار دهید

شما اگر در انجام کار خوب هستید چون یک مدیر هستید و این بدین معنی نیست که تمامی کارها را خودتان انجام دهید. یکی از وظایف شما به عنوان مدیر انتقال دانش خوب انجام دادن کار به دیگران است.

اگر با موضوع تفویض احساس ناراحتی می کنید می توانید از وظایف کوچک و سپس بزرگ و بزرگ تر شروع کنید. مشکلاتی که ممکن است سر راهشان باشد را پیش بینی و آموزش کافی در این رابطه را انتقال دهید.

در مسیر تفویض اختیار، شما باید امکانات و ابزارهای مناسب را در اختیار آنان قرار دهید. تفویض اختیار بدون دادن امکانات لازم نمی تواند آنان را در انجام بهتر وظایفشان یاری کند.

زیر دستان خود را به چالش بکشید

هیچ چیزی بدتر از داشتن یک زیر دست خسته و بدون انرژی نیست. اطمینان حاصل کنید که کارمندانتان را به چالش می کشید تا از بهترین و بیشترین توانشان استفاده کنند و آنها از این عمل شما خوشحال خواهند شد. آنها را مجبور به اضافه کاری نکنید، فقط به چالش بکشید.

سیستم تشویق و تنبیه مناسب و شایسته ای را برقرار کنید

با شناخت کامل کارکنانتان، بهتر می توانید آنها را تشویق کنید. این تشویق ها لزوماً از نوع پولی نیست و می تواند تشویق های ساده ای از قبیل انتقال آنان به واحدی که دوست دارند در آنجا فعالیت کنند، باشد. تشویق و تنبیه به موقع از اهمیت بسزایی در پیشبرد اهداف سازمانی برخوردار است.

فراموش نکنید که شما مدیر هستید

طوری رفتار نکنید که کارکنانتان فراموش کنند که مدیری وجود ندارد. در همه اوقات، با رفتارهای مناسب و تصمیمات قاطع خود به آنان نشان دهید که صرفنظر از اینکه روحیه تیمی خوبی در سازمان وجود دارد و همه وظایفشان را به خوبی انجام می دهند ولی این شما هستید که تصمیم آخر را می گیرید و شما مدیر هستید.

از اشتباهات خود درس بگیرید

زمانی که کارها طبق برنامه پیش نمی رود، اشتباه را شناسایی و به کارکنان خود توضیح دهید که در صورت انجام آن کار به روش دیگری، این اشتباه اتفاق نمی افتد. این عمل به آنان نشان خواهد داد که شما نیز اشتباه می کنید و چگونه از آن درس گرفته و برخورد نمی کنید. به آنان یاد دهید که از اشتباهات خود درس بگیرید.

0

سبک مدیریتی

الف)سبک رهبری استبدادی

ب)سبک رهبری فیدلر (کارمند مدار ـ کارمدار)

ج)سبک رهبری مبتنی بر مسیر هدف

د)سبک مشارکت در رهبری

الف)سبک رهبری استبدادی، مردمی:

در رهبری استبدادی اخذ هرگونه تصمیمی به عهده رهبر است.

او تصمیمات را به کارکنانش ابلاغ می کند و از آنها انتظار دارد تصمیمات را اجرا کنند. در رهبری دموکراتیک رهبر به تمام افرادی که با او کار می کنند، با دادن آزادی رأی، آن ها را در تصمیم گیری ها و انجام دادن امور شرکت می دهد و قدرتش را با آنان تقسیم می کند. یک مدیر مدرسه با توجه به موقعیتی که با آن روبرو می گردد، می تواند از هریک از سبک های رهبری استبدادی یا مردمی به طور مجزا یا به شکل تلفیقی استفاده کند. مثلاً در حالت تلفیق دو سبک می تواند در مورد موضوع خاصی، نظریات و پیشنهادهای معلمان و سایر کارکنان را جمع آوری کند و براساس آنها خود تصمیم بگیرد. آنچه که در این زمینه حائز اهمیت است این است که یک مدیر باید بداند در زمینه کدامیک از موضوعات و مسایل مدرسه می تواند کارکنان را مشارکت دهد و از نظریات و همکاری آنان استفاده کند و در قبال کدام یک از مسائل، خود تصمیم گیرنده باشد. به طور کلی، اعمال سبک رهبری دموکراتیک از سوی مدیران موجب تأمین رضایت بیشتر کارکنان می شود و حتی اگر بهترین وضعیت ممکن نیز پیش آید باز هم مشارکت کارکنان در امور گوناگون سبب نارضایتی آنان نخواهد شد.

ب)سبک رهبری فیدلر:

نخستین الگوی مدیریت اقتضایی را فِرد فیدلر ارائه داد در این الگو به دو مفهوم اصلی کارمندمداری و کارمداری توجه شده است. رهبری که کارمندمدار توصیف می شود بر جنبه های روابط کار خود تأکید می کند. او فکر می کند هر کارمندی اهمیت دارد و به همین دلیل به یک یک افراد توجه می کند و نیازهای شخصی آنان را مدنظر قرار می دهد. امّا رهبر کارمدار، بر کار و وظیفه تأکید می کند و کارکنان را وسیله ای برای تحقق هدف های سازمان در نظر می گیرد. رهبر کارمندمدار با رهبر دموکرات و رهبرکارمدار با رهبر مستبد و خودکامه تشابه عملکرد دارند. رهبر دموکرات به روابط با کارکنان تحت پوشش خود اهمیت زیادی می دهد، در حالی که رهبر مستبد همه چیز را فقط در انجام وظیفه خلاصه می کند. براساس نظریه اقتضا، مدیر یک مدرسه می تواند هریک از سبک های کارمندمداری و کارمداری را متناسب با موقعیت هایی که با آنها مواجه می شود، انتخاب کند و مورد استفاده قرار دهد.

نکته قابل توجه در به کارگیری این روش ها آن است که مدیران باید کار معلمان و سایر کارکنان مدرسه را به خوبی بشناسد و براساس شناخت به دست آمده، روش مناسبی به کار گیرند. مثلاً در قبال معلمان وظیفه شناس که به اهمیت وظایف خود آگاهی کامل دارند و فعالیتشان را براساس انتظارات انجام می دهند از سبک کارمند مداری استفاده کنند که بر محور روابط پایدار است و در قبال کارکنانی که از هر فرصتی برای فرار از کار استفاده می کنند. سبک وظیفه مداری را در پیش گیرند. بنابراین، استفاده از هریک از سبک های مورد نظر بستگی به این دارد که مدیر مدرسه با چه افرادی سروکار دارد. در عین حال، می تواند از دو سبک برای دو گروه از افراد وظیفه شناس و وظیفه نشناس و تلفیق دو سبک برای موارد بینابین استفاده کنند. بازدیدهای به عمل آمده از مدارس ابتدایی کشور حاکی از آن است که مدیران ما غالباً یا از سبک رابطه مدار (کارمندمدار)و یا از سبک وظیفه مدار (کارمدار)استفاده می کنند و تلفیق دو سبک یا استفاده از دو سبک مجزا برای کارکنان متفاوت، انجام نمی شود.

ج)سبک رهبری مبتنی بر مسیر ـ هدف:

در این سبک، وظیفه مدیر آن است که معلمان و سایر کارکنان مدرسه را برای رسیدن به هدف یاری دهد. ریشه اصطلاح مسیر ـ هدف از این جاست که رهبران موفق، راه را برای کارکنان خود روشن و مشخص می کنند، مسیر رسیدن به هدف ها را به آنها نشان می دهند و آنان را یاری می کنند تا در راه رسیدن به هدف های مورد نظر، هر نوع سد یا مانعی را از میان بردارند. رابرت هاوس که ارائه دهنده این سبک است رفتار رهبران را براساس نظریه مسیر ـ هدف، به چهار دسته تقسیم می کند:

1)رهبر مقرراتی:

این رهبر خود برنامه ها را تدوین می کند و دستورالعمل های لازم را می دهد و در زمینه کارهایی که باید انجام شود، کارکنان را به صورتی دقیق هدایت و راهنمایی می کند. در واقع، می توان گفت رهبر مقرراتی تقریباً شبیه رهبر وظیفه مدار و رهبر مستبد عمل می کند. این نوع رهبری زمانی اعمال می شود که کارها مبهم یا پرتنش باشند یا بین کارکنان تعارض، برخورد و تضاد وجود داشته باشد. اعمال این نوع رهبری موجب تأمین رضایت بیشتری می شود; زیرا رهبر به تنظیم و مشخص کردن کارها و رفع ابهام آنها و همچنین رفع تعارض و برخوردهای بین کارکنان کمک می کند.

2)رهبر حمایتی:

این رهبر با کارکنانش رابطه دوستانه ای دارد و می کوشد نیازهای آنان را تأمین کند. این شیوه رهبری تقریباً همانند سبک رهبری رابطه مدار یا دموکراتیک است. اگر کارها به گونه ای باشد که کارکنان کارهای مشخص و معینی انجام دهند، رهبری حمایتی باعث می شود که عملکرد کارکنان ارتقا یابد.

3)رهبر مشارکتی:

این رهبر با کارکنانش مشورت می کند و می کوشد اگر کارکنان خود را باور داشته باشند، اعمال رهبری مشارکتی، رضایت آنان را بیشتر تأمین خواهد کرد.

4)رهبر هدف گرا:

این رهبر هدف ها را تعیین می کند و از کارکنان می خواهد آن هدف ها را به بهترین وجه تأمین کنند. اعمال این نوع رهبری هنگامی است که کارها مشخص نباشد و آنچه که باید انجام شود، مبهم باشد. در این صورت اعمال رهبری هدف گرا موجب می شود که انتظارات کارکنان افزایش یابد و آنان برای بهبود عمل کرد تلاش کنند، هاوس عقیده دارد که رهبران انعطاف پذیرند و می توانند با توجه به شرایط و اوضاع به صورت هم زمان، هریک یا تمام این رفتارها را در پیش گیرند. مدیران مدارس نیز می وانند با توجه به موقعیتی که در آن قرار می گیرند از انواع رهبری موجود در سبک مسیر، هدف، به صورت مجزا یا تلفیقی استفاده کنند و اثربخشی و کارایی فعالیت ها را افزایش دهند.

د)سبک رهبری مشارکتی:

در سبک رهبری مشارکتی، مدیر مدرسه سعی می کند بر حسب موضوع، از نظریات، دیدگاهها و پیشنهادهای کارکنان در تصمیم گیریها و انجام دادن امور استفاده کند. مشارکت دادن کارکنان با توجه به موارد زیر صورت می پذیرد:

1)هنگامی که نوع و کیفیت تصمیم اهمیت دارد.

2)هنگامی که کارکنان باید راه حل ارائه شده یا تصمیم اخذ شده را بپذیرند و به آن عمل کنند.

3)هنگامی که استفاده از نظریات کارکنان ضروری باشد.

استفاده از سبک رهبری مشارکتی نتایج مثبتی دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم: کیفیت کار افزایش می یابد و کاستی های آن رفع می گردد.

کارکنان به پذیرش دگرگونی و تغییر، رغبت نشان می دهند و از تحول و تغییر بیم و هراس ندارند.

روحیه افراد تقویت می شود و رضایت شغلی آنان افزایش می یابد. فضای دلپذیر در محیط مدرسه و در گروه کارکنان و مدیر ایجاد می شود. تعارض، دشمنی و ستیز میان مدیر و کارکنان کاهش می یابد.

به تقویت روحیه همکاری و تعاون در کارکنان مدرسه کمک می کند.

سبک های متفاوتی از رهبری را مورد مطالعه قرار دادیم و نقاط اشتراک برخی سبک ها را نیز یافتیم. اما آنچه که از کلیت بحث سبک های رهبری عاید می گردد، این است که یک مدیر آموزشی در نقش یک رهبری با توانایی نفوذ در افکار، رفتار و احساسات کارکنان، باید به موقعیتی که در آن تصمیم می گیرد و عمل می کند توجه داشته باشد و متناسب با شرایط، از یکی سبک ها یا تلفیقی از آنها استفاده کند، زیرا هر شیوه یا سبک رهبری مناسب وضع و موقعیت خاصی است و ممکن است اثری که در آن وضع دارد بر وضعیت دیگر نداشته باشد. نکته مهم اینکه مدیران باید به یاد داشته باشند که بهترین سبک رهبری وجود ندارد و موقعیت و شرایط، بهترین سبک را تعیین می کند، بنابراین توجه به وضعیتی که تصمیم می گیریم و به آن عمل می کنیم بسیار مهم است.